رد شدن به محتوای اصلی

ارتفاع

آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد . ارد بزرگ

ارتفاع

بالای برکه ها، بالای دره ها

کوهها ، جنگلها، دریاها ،ابرها

بالای خورشید

بالای مرزها، ستاره ها،

ای روح من با چابکی عبور کن

و همانند شناگری ماهر

که امواج را نمی فهمد

شادی کنان عبور کن

از عظمتی عمیق

با لذتی وسیع

پرواز کن

دوراز بخارهای بیمارگون

و خود را در هوایی زیبا زلال ساز

و بنوش همانند شرابی ناب و الهی

آتش روشنی را که میدرخشد

در فضاهای صاف و پاک

در ورای همه ی دردها و غمها

خوشبخت آنیست که بتواند

با بالهایی قوی بسوی

دشتهای روشن و آرام پرواز کند

خوشبخت آنیست که افکارش همانند غزلاغ

بطرف آسمانها ازادانه پروازکند

بالهایش را بروی زندگی بگستراند

وبی درنگ بفهمد

زبان گلها و اشیا صامت را

بودلر

ترجمه : شکوهه عمرانی
ژنو / سوییس
http://chokouh.tk


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سیصد جمله - ارد بزرگ ، فردریش نیچه و جبران خلیل جبران

سیصد جمله مجموعه ای از سخنان قصار و کوتاه ارد بزرگ ، فردریش نیچه و جبران خلیل جبران بخش نخست کتاب سیصد جمله از ارد بزرگ ، فریدریش نیچه و جبران خلیل جبران بخش دوم کتاب سیصد جمله از ارد بزرگ ، فریدریش نیچه و جبران خلیل جبران

4

● بعُد سوم آرمان نامه ی اُردبزرگ ● بخش چهارم(4) ● ● بعُد سوم آرمان نامه ی اُردبزرگ ● بخش چهارم(4) ● ____ چرا تکرارم نمیـکنی...؟!____ چرا دیگر تکرارم نمیـکنی...؟! چرا در واپسـین لحظه های عاشــقی در میان یادها وخاطره ها... آندم که بر شانه های پـرواز نشسـته ای تا " دورشدن " را بیآموزی!! در میان خیالت... مرغک دلم را ، هـمراه خـویش نـُبردی؟ نمیدانستی مگر، عاشقانه میخواهمت ؟! ... پس ازاین اما... دیگر،بالهای پروازم ، گشوده نخواهد شد... در آبی ِ بیکرانِ عشق ...اما...آه... چرا دیگر تکرارم نمیکنی؟ مگر نبود آن" لحظـه های قسـم" آن لحظه لحظه ی سرودن ِ ترانه های عاشقی در... بند... بندهای " پیوند" در عاشقانه واژه های " باتو میمـانم" ... "بی تو میمیرم " !!! اما...چرا چرا چهره ام را، که تا همیشه ، آینه ی خویش میخواستی ..حتی...لحظه ای ، درخـاطرت نبود؟!چرا...؟ چگونه توانای رفتنت بود؟! چگونه پرواز را "در فصل کوچ" بی من... به بالهای رفتن سپرده ای؟! چرا امروز تکرارم نمیکنی ...